hissssss!!!!!
حکایت دوستی من و تو حکایت قهوه ای است که دیشب نوشیدم به یاد تو........تلخ تلخ...... تلخ نوشیدم و با هر جرعه اش اندیشیدم که این طعم را دوست دارم یا نه !!.... انقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشن که انتظار تمام شدنش را نداشتم.... تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه میخواهم...... حتی تلخ تلخ......
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: